باور
با عرض پوزش خدمت همه بازدید کنندگان گرامی
به علت اینکه در حال انجام پایان نامه خودم می باشم دیگه وقت ندارم این وبلاگ رو آپدیت کنم ...
امیدوارم هر جا که هستید شاد و پیروز باشید
-------------------------
وداع
باور کردن وداع ،زیر باران از سروده های من است
سکوت دره تنهایی را در شب شکستم
ولی ...
هر گز سکوت معنا دار تو را درک نکردم
کلاس و جودمان را در گذرگاه جدایی لحظه ای تنها می گذاریم و به گذشته می نگریم
چه لحظه ای بود آشنایی
قصه از کجا شروع شد؟
تو را در آسمان با نام ستاره می شناسند
ولی تو همان شهاب رونده هستی که خیال ، رویای تو را برای من گذاشته
یک عمر گذشت
شنبه از سکوت گفتم زیرا واژه رفتنی نبود
یکشنبه نگاه تو را خریدم در بازار عشق
دوشنبه خیال زندگی کردن وجودم را گرفت
سه شنبه به ضریح عشق دخیل بستم
چهارشنبه با خیال تو گذشت
پنجشنبه روی سنگ قبرم واژه عاشق را نگاشتند
جمعه تو را نزدیک ولی دور از خودم دیدم ولی ....
میم
