بهترین لحظات زندگی از نگاه چارلی چاپلین


بهترین لحظات زندگی از نگاه چارلی چاپلین

گروه اینترنتی پرشین استار | www.Persian-Star.org


To fall in love

عاشق شدن
To laugh until it hurts your stomach
آنقدر بخندی که دلت درد بگیره.
To find mails by the thousands when you return from a vacation
بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی هزار تا نامه داری

To go for a vacation to some pretty place
برای مسافرت به یک جای خوشگل بری
To listen to your favorite song in the radio
به آهنگ مورد علاقت از رادیو گوش بدی
To go to bed and to listen while it rains outside
به رختخواب بری و به صدای بارش بارون گوش بدی
To leave the Shower and find that the towel is warm
از حموم که اومدی بیرون ببینی حوله ات گرمه
To clear your last exam
آخرین امتحانت رو پاس کنی
To receive a call from someone, you don't see a lot, but you want to
کسی که معمولا زیاد نمی‌بینیش ولی دلت می‌خواد ببینیش بهت تلفن کنه
To find money in a pant that you haven't used since last year
توی شلواری که تو سال گذشته ازش استفاده نمی‌کردی پول پیدا کنی
To laugh at yourself looking at mirror, making faces
برای خودت تو آینه شکلک در بیاری و بهش بخندی

Calls at midnight that last for hours
تلفن نیمه شب داشته باشی که ساعتها هم طول بکشه
To laugh without a reason
بدون دلیل بخندی
To accidentally hear somebody say something good about you
بطور تصادفی بشنوی که یک نفر داره از شما تعریف می‌کنه

To wake up and realize it is still possible to sleep for a couple of hours
از خواب پاشی و ببینی که چند ساعت دیگه هم می‌تونی بخوابی

To hear a song that makes you remember a special person
آهنگی رو گوش کنی که شخص خاصی رو به یاد شما میاره
To be part of a team
عضو یک تیم باشی
To watch the sunset from the hill top
از بالای تپه به غروب خورشید نگاه کنی

To make new friends
دوستای جدید پیدا کنی
To feel butterflies! In the stomach every time that you see that person
وقتی اونو میبینی دلت هری بریزه پایین
To pass time with your best friends
لحظات خوبی رو با دوستانت سپری کنی

To see people that you like, feeling happy
کسانی رو که دوستشون داری رو خوشحال ببینی
See an old friend again and to feel that the things have not changed
یه دوست قدیمی رو دوباره ببینی و ببینی که فرقی نکرده
To take an evening walk along the beach
عصر که شد کنار ساحل قدم بزنی

To have somebody tell you that he/she loves you
یکی رو داشته باشی که بدونی دوستت داره
remembering stupid things done with stupid friends. To laugh, laugh, and ... laugh
یادت بیاد که دوستای احمقت چه کارهای احمقانه ای کردند و بخندی و بخندی و ... باز هم بخندی
These are the best moments of life
اینها بهترین لحظه‌های زندگی هستند
Let us learn to cherish them
قدرشون رو بدونیم

"Life is not a problem to be solved, but a gift to be enjoyed"
زندگی یک مشکل نیست که باید حلش کرد بلکه یک هدیه است که باید ازش لذت برد"

عشق بورزيد تا به شما عشق بورزند

 

روزي روزگاري پسرك فقيري زندگي مي كرد كه براي گذران زندگي و تامين مخارج تحصيلش دستفروشي مي كرد.از اين خانه به آن خانه مي رفت تا شايد بتواند پولي بدست آورد.روزي متوجه شد كه تنها يك سكه 10 سنتي برايش باقيمانده است و اين درحالي بود كه شديداً احساس گرسنگي مي كرد.تصميم گرفت از خانه اي مقداري غذا تقاضا كند. بطور اتفاقي درب خانه اي را زد.دختر جوان و زيبائي در را باز كرد.پسرك با ديدن چهره زيباي دختر دستپاچه شد و بجاي غذا ، فقط يك ليوان آب درخواست كرد.
  دختر كه متوجه گرسنگي شديد پسرك شده بود بجاي آب برايش يك ليوان بزرگ شير آورد.پسر با تمانينه و آهستگي شير را سر كشيد و گفت : «چقدر بايد به شما بپردازم؟ » .دختر پاسخ داد: « چيزي نبايد بپردازي.مادر به ما آموخته كه نيكي ما به ازائي ندارد.» پسرك گفت: « پس من از صميم قلب از شما سپاسگذاري مي كنم»
سالها بعد دختر جوان به شدت بيمار شد.پزشكان محلي از درمان بيماري او اظهار عجز نمودند و او را براي ادامه معالجات به شهر فرستادند تا در بيمارستاني مجهز ، متخصصين نسبت به درمان او اقدام كنند.
دكتر هوارد كلي ، جهت بررسي وضعيت بيمار و ارائه مشاوره فراخوانده شد.هنگاميكه متوجه شد بيمارش از چه شهري به آنجا آمده برق عجيبي در چشمانش درخشيد.بلافاصله بلند شد و بسرعت بطرف اطاق بيمار حركت كرد.لباس پزشكي اش را بر تن كرد و براي ديدن مريضش وارد اطاق شد.در اولين نگاه اورا شناخت.
سپس به اطاق مشاوره باز گشت تا هر چه زود تر براي نجات جان بيمارش اقدام كند.از آن روز به بعد زن را مورد توجهات خاص خود قرار داد و سر انجام پس از يك تلاش طولاني عليه بيماري ، پيروزي ازآن دكتر كلي گرديد.
آخرين روز بستري شدن زن در بيمارستان بود.به درخواست دكتر هزينه درمان زن جهت تائيد نزد او برده شد.گوشه صورتحساب چيزي نوشت.آنرا درون پاكتي گذاشت و براي زن ارسال نمود.
زن از باز كردن پاكت و ديدن مبلغ صورتحساب واهمه داشت.مطمئن بود كه بايد تمام عمر را بدهكار باشد.سرانجام تصميم گرفت و پاكت را باز كرد.چيزي توجه اش را جلب كرد.چند كلمه اي روي قبض نوشته شده بود.آهسته انرا خواند:


«بهاي اين صورتحساب قبلاً با يك ليوان شير پرداخت شده است»

عشق چيست؟

به پروانه گفتم: عشق چيست؟" گفت: از من زيبا تر است..."

به شمع گفتم: عشق چيست؟" گفت: از من سوزان تر است..."

به عشق گفتم: آخر تو چيستی؟" گفت: نگاهی بيش نيستم


لحظاتی هست که ميدانم ميان من و آن که دوستش ميدارم

 هيچ فاصله ای نيست .

و آن زمان با بغض فرو خورده ای از حسرت عبورصبورانه زندگی

 فرياد ميزنم

نازنينم قلب تمام عشق پرستان فدای تو

مترسک

                                                       مترسک

يک بار به مترسکی گفتم :لابد از ايستادن در اين دشت خلوت خسته شده ای.گفت :لدت ترساندن عميق و پايدار است من از آن خسته نميشوم.

دمی انديشيدم و گفتم:درست است ؛چون که من هم مزه ی اين لدت را چشيده ام.

گفت :فقط کسانی که تن شان از کاه پر شده باشد اين لذت را ميشناسند.

آنگاه من از پيش او رفتم و ندانستم که منظورش ستايش از من بود يا خوار کردن من.

يک سال گذشت و در اين مدت مترسک فيلسوف شد.

هنگامی که باز از کنار او ميگذشتم ديدم دو کلاغ دارند زير کلاهش لانه ميسازند.

............................................................................جبران خليل جبران 

کوتاه ولی جالب

وي كتاب خواندم سيگار بده نكشيدم .توي كتاب خواندم مشروب بده نخوردم.توي كتاب خواندم دوست دختر بده ديگه كتاب نخواندم!!!!!.

رفتم پيش يك پيشي گفتم زن من مي شي ، گفت پرو نمي شي ؟ گفتم مثل پيشي گم ميشي پيدا نميشي گفتش : چه قدر سريشي گفتم اگه زن من شي ، از دستم راهت ميشي !!!

دوري عشق را شدت ميبخشد و نزديكي قوت

پيري مانع از عشق نيست اما عشق تا حدودي مانع از پيريست

عشق همان پروانه اي است كه اگر سفت بگيري له ميشه واگر سست بگيري مي گريزد

چه زيباست وقتي نگاهي نگاهي را مي طلبد و به خنده قلبي را به تپش در مي اورد و حرکت چشمي محبت را پيام مي دهد و خون را در رگهاي عاشق به حرکت در مياورد و پيام رفاقت را به قلب ميرساند

تنها پاداش عشق ، تجربه عاشقي است

من تورو سرچ كردم بعد تورو دانلود كردم توي فولدر دلم جات دادم براي تو آنتي ويروس نگذاشتم ولي تو مثل ويروس دلمو خوردي منو از كار انداختي تا مجبور شم خودمو فرمت كنم

گراميترين و زيبا ترين در جهان،نه ديده ميشوند و نه لمس مي شوند.آنها را بايد تنها در دل لمس کرد

نکته

   «چند چيز موجب زيادی حافظه  می شود»

۱- خوردن عسل                          ۴- خوردن کرفس

۲- مسواک نمودن                        ۵- گرفتن ناخنها در روز دوشنبه  

۳- خواندن قرآن

                   « چند چيز حافظه را کم می کند»

۱- خوردن سيب ترش                    ۴- خواندن روی سنگ قبرها

۲- خوردن گشنيز                         ۵- راه رفتن ميان دو زن

۳- خوردن پنير

                   «چند چيز عمر را طولانی می کند»

۱- خشنود کردن پدر ومادر             ۴- خوش رفتاری با همسايه

۲- صله رحم                             ۵- احسان کردن به خانواده

۳- حفظ صحت                           ۶- زيارت امام حسين (ع)

                    « چند چيز موجب کوتاهی عمر می شود  »

۱- نافرمانی از خدا                       ۴- قسم دروغ خوردن

۲- ظلم وستم کردن به بندگان خدا       ۵- بی اعتنايی کردن به نماز

۳- قطع صله رحم

         « چند عمل باعث استجابت دعا می شود»

۱- گفتن بسم الله در اول دعــــــــا          ۴- اصرار کردن در دعا

۲- صلوات فرستادن بر محمد و آل محمد ۵- نا اميد شدن از مردم

۳- انگشتر عقيق در دست داشتن

           «چند عمل که مانع استجابت دعا می شود »

۱- حرام خوردن                                ۴- بی اعتنايی به نماز

۲- ترک امر به معروف ونهی از منکر                      

 ۳- ميل ومحبت به دنيا