افق آرجيك

توصيف عمومي: افق آرجيك افقي زير سطحي بوده، مقدار رس بيشتري نسبت به افق رويي دارد،  تفاوت بافتي ممكن است در نتيجه تجمع رس شسته شده يا تشكيل پدوژنتيك رس در خاك   زيرسطحي يا تخريب رس در افق سطحي، با فرسايش رس سطحي يا فعاليتهاي بيولوژيكي يا تركيب دو يا چند فرآيند مختلف باشد. رسوب مواد سطحي كه درشت‌تر از مواد زير سطحي هستند ممكن است تفاوت بافتي پدوژنتيك را تشديد كند. به هر حال ناپيوستگي سنگي نظير آنچه ممكن است در رسوبات شسته شده رخ دهد به‌عنوان يك افق آرجيك تعيين نمي‌شود.

خاكهاي داراي افق آرجيك اغلب سري خاص از خواص مورفولوژيكي، فيزيكوشيميايي و   مينرالوژيكي، به جز افزايش رس، دارند. اين خواص باعث مي‌شود كه انواع مختلفي از افق آرجيك و راه تكامل آنها مشخص شود. انواع مهم عبارتند از: افقهاي  lixi-، luvi-، abrupti- و plan-argic و افقهاي ناتريك و نيتيك.

افق B آرجيك تعريف شده در راهنماي اصلاح شده در نقشه خاك جهان (فائو، 1988)، به‌عنوان يك مرجع با يك تغيير پذيرفته شده است. شرايط براي مشاهده در صحرا    حداقل 1 درصد پوسته رسي روي سطوح خاكدانه‌ها و در حفرات   به 5 درصد تغيير يافته است. اين تغيير بر پايه اين تصور است كه هيچ ارتباط 1:1 بين مقدار پوسته رسي روي سطوح خاكدانه‌ها و در حفرات و درصد مقطع نازك اشغال شده  با رسهاي جهتدار وجود ندارد. حتي اگر 100 درصد سطوح خاكدانه با پوسته رسي پوشيده شده باشد، مقطع نازك در بخش عمده با توده خاك و فضا اشغال خواهد شد.

معيارهاي شناسايي: افق آرجيك بايد خواص زير را داشته باشد:

        ·          بافت شني‌لوم يا ريزتر و حداقل 8 درصد رس، و

   ·    مقدار رس بيشتر از افق بافت درشت‌تر رويي(به‌استثناي تفاوتهايي كه فقط از ناپيوستگي سنگي منتج مي‌شود) به اين صورت كه:

الف: اگر افق رويي داراي كمتر از 15 درصد رس باشد، افق آرجيك بايد حداقل 3 درصد رس بيشتر  از آن داشته باشد، يا

ب: اگر افق رويي 40-15 درصد رس داشته باشد، نسبت رس در افق آرجيك به افق رويي بايد 2/1 برابر يا بيشتر باشد، يا

ج: اگر افق رويي 40 درصد يا بيشتر رس داشته ياشد، افق آرجيك بايد داراي حداقل 8 درصد رس بيشتر باشد، و

   ·    اگر افق آرجيك از تجمع رس آبشويي شده تشكيل شده باشد افزايش در مقدار رس بايد در  فاصله عمودي 30 سانتيمتر باشد. در ديگر موارد، افزايش رس بين افق رويي و افق آرجيك بايد در  فاصله عمودي 15 سانتيمتر باشد.

        ·          ساختمان سنگي در حداقل نيمي از حجم افق وجود ندارد، و

   ·    ضخامت حداقل يك دهم مجموع ضخامت افقهاي رويي و حداقل 5/7 سانتيمتر. اگر افق آرجيك به طور كامل تركيبي از lamellae باشد lamellae بايد مجموع ضخامت حداقل 15 سانتيمتر داشته باشد. افق بافت درشت‌تر روي افق آرجيك بايد حداقل 18 سانتيمتر يا اگر انتقال بافت افق آرجيك ناگهاني باشد، 5 سانتيمتر ضخامت داشته باشد (تغيير بافت ناگهاني را ببينيد).

شناسايي صحرايي: تفاوت بافتي خصوصيت اصلي براي شناسايي افق آرجيك در صحرا مي‌باشد. طبيعت انباشتگي ممكن است در صحرا با ذره بين (10 برابر) (اگر پوسته رسي واضح روي سطوح خاكدانه‌ها، شكافها، حفرات و كانالها باشد) اثبات شود. افق آرجيك انباشته بايد حداقل در بعضي بخشها، پوسته رسي حداقل 5 درصد در سطوح افقي و عمودي خاكدانه و در حفرات نشان دهد.

 پوسته‌هاي رسي اغلب در خاك در مورد كانيهاي اسمكتيت به سختي نمايان مي‌شوند كه اين به  علت تخريب خاكدانه به دليل انقباض و انبساط مي‌باشد. وجود پوسته‌هاي رسي در مكانهاي محفوظ مثل حفرات بايد جهت داشتن شرايط افق آرجيك انباشته به اندازه كافي موجود باشد

خصوصيات ديگر: خاصيت انباشتگي يك افق آرجيك با استفاده از مقطع نازك مي‌تواند به‌سادگي  اثبات شود. افق مشخصه آرجيك انباشته بايد نواحي با رسهاي جهتدار كه حداقل 1 درصد از كل مقطع  را تشكيل دهد، نشان دهد. تستهاي ديگر، شامل تحليل توزيع اندازه ذرات جهت تعيين افزايش رس در يك عمق خاص و اندازه‌گيري نسبت رس ريز به رس مي‌باشد. در افق آرجيك انباشته، نسبت رس ريز   به رس كل به علت شستشوي ذرات رس ريز، بيشتر از افق رويي مي‌باشد.

اگر خاك، در افق آرجيك يا بالاي آن داراي ناپيوستگي سنگي باشد، يا اگر افق سطحي با فرسايش انتقال پيدا كرده باشد، يا اگر يگ لايه شخم بالاي افق آرجيك باشد، طبيعت انباشتگي بايد به‌روشني مشخص گردد.

ناپيوستگي سنگي اگر در (داده‌هاي) صحرا واضح نباشد، مي‌تواند با درصد شن درشت، شن ريز و سيلت محاسبه شده بر اساس رس آزاد ( توزيع اندازه ذرات بين المللي يا استفاده از  سيستم U   SDA يا ديگر سيستمها)، يا با تغيير در مقدار گراول و بخشهاي درشت‌تر مشخص شود. تغيير حداقل 20 درصد (نسبي) هر كدام از گروههاي اندازه‌اي ذرات مي‌تواند به‌عنوان مشخصه ناپيوستگي سنگي فرض شود. به هر حال اين فقط در صورتي بايد به حساب آيد كه شرايط بالا در بخشي از پروفيل كه افزايش رس   وجود دارد، يا نشانه‌هايي از اينكه لايه بالايي درشت بافت‌تر بوده، وجود داشته باشد 

اگر چه اين يك راه ساده براي مورد بحث قرار دادن ناپيوستگي سنگي است اما با استفاده از   داده‌هاي موجود نيز، اين كار مي‌تواند صورت گيرد. به عبارت ديگر، ناپيوستگي اندازه ذرات از شرايط اصلي‌ براي افق آرجيك است و نشان خواهد داد كه مواد رويي حتي بدون در نظر گرفتن تلفات رس در نتيجه فرسايش يا ديگر فرآيندها بسيار متفاوت و درشت‌تر مي‌باشند.

ارتباط با ديگر افقهاي مشخصه: افق آرجيك همراه با افق شسته شده بوده و در زير آن قرار دارد،  مثلا افقهايي كه رس و آهن از آن انتقال يافته است. افق آرجيك اگرچه در ابتدا، به‌عنوان يك افق زير سطحي شكل گرفته است، ولي ممكن است در اثر فرسايش يا انتقال لايه رويي در سطح وجود داشته باشد.

بعضي افقهاي با افزايش رس ممكن است يك سري از خواص كه افق فراليك را مشخص مي‌كند داشته باشد مثل CEC كم (CEC موثر)، مقدار كم رس قابل دسپرسه شدن در آب و مقدار كم كانيهاي قابل هواديدگي در بالاتر از عمق 50 سانتيمتر. در بعضي نمونه‌ها براي  اهداف رده‌بندي، افق فراليك بر افق آرجيك ارجحيت دارد . به هر حال افق آرجيك، اگر روي يك افق فراليك باشد و در بخش بالايي خود، در عمق 30 سانتيمتر، 10 درصد يا بيشتر رس قابل دسپرسه شدن در آب (به جز مواد خاكي كه خواص جريك يا بيش از 4/1 درصد كربن آلي داشته باشد) داشته باشد ارجحيت دارد.

همچنين افق آرجيك فاقد خصوصيات ساختمان و اشباع سديمي افق ناتريك مي‌باشد.